English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (8022 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
action U فعل اقدام
actions U فعل اقدام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
launch U شروع کردن اقدام کردن
launched U شروع کردن اقدام کردن
launches U شروع کردن اقدام کردن
launching U شروع کردن اقدام کردن
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
measure U درجه اقدام
measure U اندازه اقدام پیشگیری
move U اقدام
moved U اقدام
moves U اقدام
proceeding U اقدام
expediency U اقدام مهم
preparation U اقدام مقدماتی
preparations U اقدام مقدماتی
intervention U اقدام
interventions U اقدام
ploy U اقدام
ploys U اقدام
memoranda U اقدام به یادداشت کند
memorandum U اقدام به یادداشت کند
memorandums U اقدام به یادداشت کند
deal U اقدام کردن
deals U اقدام کردن
proceed U اقدام کردن پرداختن به
proceed U اقدام کردن
proceeded U اقدام کردن پرداختن به
proceeded U اقدام کردن
under way U دردست اقدام
precaution U اقدام احتیاطی
precautions U اقدام احتیاطی
originator U اقدام کننده پیام
originators U اقدام کننده پیام
esteem U اقدام
enforcement U اقدام
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
action U کار اقدام
action U اقدام
actions U کار اقدام
actions U اقدام
adventurism U اقدام به کاری کردن
enterprise U امرخطیر اقدام مهم
enterprise U اقدام کردن
enterprise U اقدام
enterprise U قدرت اقدام
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises U امرخطیر اقدام مهم
enterprises U اقدام کردن
enterprises U اقدام
enterprises U قدرت اقدام
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
venture U اقدام بکارمخاطره امیز
venture U اقدام یا مبادرت کردن به
ventured U اقدام بکارمخاطره امیز
ventured U اقدام یا مبادرت کردن به
ventures U اقدام بکارمخاطره امیز
ventures U اقدام یا مبادرت کردن به
venturing U اقدام بکارمخاطره امیز
venturing U اقدام یا مبادرت کردن به
procedure U اقدام
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
action at low U اقدام قانونی
action for avoidance U اقدام برای لغو
action for cancellation U اقدام به لغو
action for cancellation U اقدام به ابطال
action statement U دستورالعمل اقدام
actionless U بی اقدام
appropriate action U اقدام مقتضی
counteraction U اقدام متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
deal with U اقدام کردن
demarche U اقدام سیاسی
dilettantism U اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
do the necessary U اقدام لازم بعمل اورید
double action U اقدام دوجانبه
emprise U اقدام
emprize U اقدام کردن
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
exigent U محتاج به اقدام یا کمک فوری
expedience U اقدام مهم
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
greenlight U اجازه حرکت و اقدام
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
in hand U در دست اقدام
initial movement U نخستین اقدام
intercommunion U اقدام مشترک
it was an incorrect procedure U یک اقدام غلطی بود
it wasprologue to the nextmove U اقدام بعدبود
legal action U اقدام قانونی
measure of prevention U اقدام احتیاطی
operation immediate U اقدام سریع
proceed with deliberations U اقدام به مذاکره
protective measure U اقدام حمایتی
pushful U متهور در اقدام بکارهای مهم
regular procedure U اقدام قانونی
social action U اقدام اجتماعی
Other Matches
counter-measures U اقدام متقابل
to take steps U اقدام کردن
the needful U اقدام لازم
counter-measure U اقدام متقابل
to take measures U اقدام کردن
start out U اقدام کردن
to take of a U اقدام کردن
to bend effort U اقدام کردن
with measured step U با اقدام مناسب [سنجیده]
It is in progress. It is under way. U دردست اقدام است
counter-measures U اقدام جبران کننده
counter-measure U اقدام جبران کننده
to put in hand U دایرکردن اقدام کردن
to start out to do something U اقدام بکاری کردن
to play at U خواهی نخواهی اقدام کردن
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
to act in self-defence U دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
Recent search history Forum search
2actus reus
1برحام را کامل بگوئید مخفف چه میباشد ؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com